[عبارت]

vouloir rentrer sous terre

/vulwaʁ ʁɑ̃tʁe su tɛʁ/

1 از خجالت آب شدن زمین دهان باز کند و کسی را ببلعد

  • 1.Il aurait voulu rentrer sous terre.
    1. او می‌خواست از خجالت آب شود.
  • 2.Il avait tellement honte qu'il aurait voulu rentrer à cent pieds sous terre.
    2. او آنقدر خجالت می‌کشید که می‌خواست زمین دهان باز کند و او را ببلعد.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت اللفظی این عبارت "میل به برگشتن زیر زمین" است که در حقیقت کنایه از "از خجالت آب شدن" و یا اصطلاح "زمین دهان باز کند و کسی را ببلعد" است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان