Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
À
à
Æ
æ
Ç
ç
È
è
É
é
Ê
ê
Ë
ë
Î
î
Ï
ï
Ô
ô
Œ
œ
Ù
ù
Û
û
Ü
ü
1 . وقف (کاری یا چیزی) کردن
2 . خود را وقف (کسی یا چیزی) کردن
3 . قول دادن
4 . محکوم شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
vouer
/vuˈe/
فعل گذرا
[گذشته کامل: voué]
[حالت وصفی: vouant]
[فعل کمکی: avoir ]
صرف فعل
1
وقف (کاری یا چیزی) کردن
1.vouer son temps à...
1. وقت خود را صرف ... کردن
2
خود را وقف (کسی یا چیزی) کردن
(se vouer)
1.L'homme qui se voue au théâtre.
1. انسانی که خود را وقف تئاتر میکند.
3
قول دادن
عهد کردن
1.L'amitié que je lui ai vouée est indestructible.
1. دوستیای که به او قول دادم نابودشدنی نیست.
4
محکوم شدن
سرنوشت (چیزی) بودن
1.Un vieux quartier voué à la démolition.
1. محلهای قدیمی که به نابودی محکوم شد. (محلهای قدیمی که سرنوشتش نابودی است.)
تصاویر
کلمات نزدیک
votre permis, s’il vous plaît.
votre
voter blanc
voter
vote
vouloir
vouloir rentrer sous terre
voulu
vous
vous avez ces chaussures en 38 ?
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان