[فعل]

vouloir

/vulwaʀ/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته کامل: voulu] [حالت وصفی: voulant] [فعل کمکی: avoir ]

1 خواستن قصد داشتن

مترادف و متضاد désirer souhaiter
vouloir faire quelque chose
قصد انجام کاری را داشتن
  • 1. Appelez-moi quand vous voulez.
    1. هر وقت خواستید به من زنگ بزنید.
  • 2. Je veux vous présenter mon fils.
    2. می‌خواهم پسرم را به شما معرفی کنم.
  • 3. Nous voulons vendre notre voiture.
    3. قصد داریم ماشینمان را بفروشیم.
  • 4. Que veux-tu que je te dise ?
    4. چه می‌خواهی که بهت بگویم؟
sans le vouloir...
بدون آنکه قصدش را داشته باشم...
  • Je l’ai vexé sans le vouloir.
    بدون آنکه قصدش را داشته باشم، ناراحتش کردم.
Que veut dire ce mot ?
معنی این کلمه چیست؟
Qu’est-ce que ça veut dire ?
منظورش چیست؟
توضیحاتی در خصوص فعل "vouloir"
فعل "vouloir" در اینجا به معنای به کار بردن قدرت اراده و نیروی خود در به دست آوردن یا کسب چیزی است که معادل فارسی آن "خواستن" (چیزی) یا "قصد داشتن" (به انجام کاری) است.

2 تأیید کردن تصدیق کردن، گفتن

مترادف و متضاد affirmer confirmer nier
vouloir quelque chose
چیزی را تأیید کردن
  • 1. C'est la théorie qui le veut.
    1. این نظریه‌ای است که این (امر) را تأیید می‌کند.
  • 2. Descartes a voulu cette phrase.
    2. "دکارت" این عبارت را تأیید کرده‌است.
توضیحاتی در خصوص فعل "vouloir"
فعل "vouloir" در اینجا به معنای "تایید کردن"، "تصدیق کردن" و یا "گفتن" چیزی است، و یا ادعا کردن بر درست بودن چیزی.

3 خواستن اراده کردن

مترادف و متضاد réclamer requérir
Vouloir, c'est pouvoir.
خواستن توانستن است.
Quand on veut, on peut.
هنگامی که اراده کنیم، می‌توانیم.
توضیحاتی در خصوص فعل "vouloir"
فعل "vouloir" در اینجا در حالت ناگذر خود به معنای "خواستن" (بدون نیاز به مفعول) و "اراده کردن" است که اغلب هم در عبارات و ضرب‌المثل‌ها به کار می‌رود.

4 ادعا کردن مدعی بودن، ادعای (چیزی) کردن (se vouloir)

مترادف و متضاد prétendre
se vouloir dynamique/moderne/innocent...
ادعای پرانرژی/مدرن/بی‌گناه بودن... کردن
  • 1. Il se veut magnanime.
    1. او ادعا می‌کند سخاوتمند است.
  • 2. Je me veux dynamique.
    2. ادعا می‌کنم پرانرژی هستم.
توضیحاتی در خصوص فعل "vouloir"
فعل "vouloir" در اینجا در حالت دوضمیره به معنای "ادعا کردن" (چیزی) و یا مدعی (چیزی) بودن است.

5 دوست داشتن تمایل داشتن

مترادف و متضاد aimer désirer souhaiter
vouloir bien faire (quelque chose)
(چیزی/انجام کاری را) خیلی دوست داشتن
  • 1. Je veux bien le faire à ta place si ça t’arrange.
    1. خیلی دوست دارم من آن کار را به جای تو انجام دهم اگر ناراحت نمی‌شوی.
  • 2. Voulez-vous une tasse de thé ? - Je veux bien.
    2. یک فنجان چای می‌خواهید؟ -بله. خیلی دوست دارم.

6 خواستن

مترادف و متضاد désirer exiger
vouloir quelque chose
چیزی را خواستن
  • 1. Elle en veux trois.
    1. سه تایش را می‌خواهد.
  • 2. Elle veut un vélo pour Noël.
    2. او برای نوئل یک دوچرخه می‌خواهد.
  • 3. Je voudrais ceci.
    3. این را می‌خواهم.
  • 4. Voulez-vous du thé ?
    4. چای می‌خواهید؟
en vouloir à quelque chose
داعیه‌دار چیزی بودن [چیزی را خواستن]
  • 1. Il en veut à mon argent.
    1. او داعیه‌دار پول من است. [پولم را می‌خواهد.]
  • 2. J'en veux à ta réussite.
    2. من داعیه‌دار موفقیتت هستم.
[اسم]

le vouloir

/vulwaʀ/
قابل شمارش مذکر

7 خواسته تمایل، نیت

مترادف و متضاد volonté
le bon vouloir/le mauvais vouloir
حسن‌نیت/سوءنیت
  • 1. C'est vraiment mauvais de vouloir faire ça !
    1. واقعاً سوءنیتش را نشان می‌دهد که این کار را بکند.
  • 2. Nous n'avions plus qu'à nous plier à son bon vouloir.
    2. تنها کاری که می‌توانستیم بکنیم این بود که حسن نیتش را تقاضا کنیم.
توضیحاتی در خصوص فعل "vouloir"
فعل "vouloir" در اینجا در حالت اسمی خود به معنای "خواسته"، "تمایل" و "میل" است، یعنی آنچه که خواهان آنیم، خواه درونی و غیر حقیقی باشد و خواه ملموس و حقیقی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان