Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . گرفتن
2 . شروع کردن
[فعل]
أَخَذَ
فعل گذرا
1
گرفتن
1.أَخَذَ مُحَمَّد الكُرَةَ مِنِّي فِي المَدْرَسَة.
محمد توپ را در مدرسه از من گرفت.
2.مَاذَا أَخَذْتَ مِنْه؟
چی ازش گرفتی؟
3.هَذَا العَمَل يَأْخُذُ وَقْت قَصِير.
این کار یکم زمان میگیرد.
2
شروع کردن
1.أَخَذَ يُنَادِي أَصْحَابَهُ.
شروع به صدا زدن دوستانش کرد.
2.وَصَلَ مُتِأَخِّراً ثُمَّ أَخَذَ يَعْتَذِرُ مِنْ زَمِيلِهِ.
او دیر رسید، سپس شروع به عذرخواهی از همکار خود کرد.
کلمات نزدیک
دموي
مذنب
رصين
مرح
بدين
حمل
هاجم
صوت
تناول
شرب
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان