1 . ابزار
[اسم]

أَدَاة

قابل شمارش مونث
[جمع: أَدَوَات]

1 ابزار

  • 1.القَلَمُ أَدَاةُ الكِتَابَة.
    قلم ابزاری برای نوشتن است.
  • 2.وَجِبُ أَنْ أَشْتَرِي بَعْض الأَدَوَات.
    من باید برخی از ابزارها را بخرم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان