خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اسیر
[اسم]
أَسِير
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَسْرَى]
1
اسیر
1.إِنَّ أَبِي كَانَ سَيِّدَ قَومِهِ، يَفُكُّ الأَسِيرَ وَ يَحْفَظُ الجَارَ وَ يَحْمِي الأَهْلَ و العِرْضَ.
پدرم سرور قومش بود، اسیران را آزاد میکرد، همسایگان را نگاهبانی میکرد، و از خانواده و آبرو حمایت میکرد.
کلمات نزدیک
أسلم
أسر
مكروب
أعان
مكرمة
بكماء
أخيرا
طرف
أعجوبة
حروف الهجاء
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان