خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . قانع کردن
[فعل]
أَقْنَعَ
فعل گذرا
1
قانع کردن
1.حُجَّتُكَ أَقْنَعَتْنِي.
دلیلت مرا قانع کرد.
2.يَجِبُ أَنْ يَكُونَ كَلامُهُ لَيِّناً عَلَى قَدْرِ عُقُولِ المُسْتَمِعِين، لِكَي يُقْنِعَهُم وَ يَكْسِبَ مَوَدَّتَهُم.
باید سخن او نرم و بهاندازه خرد شنوندگان باشد تا آنان را قانع کند، و دوستی آنان را به دست بیاورد.
کلمات نزدیک
قفا
كلم
طوبى
سديد
زلل
اضطر
إطار
إطار إحتياطي
تبين
عدة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان