1 . به دست گرفتن
[فعل]

أَمْسَكَ

فعل گذرا

1 به دست گرفتن نگه داشتن

  • 1.أَمْسِكِ المِفْتَاحَ مِنْ فَضْلِكَ.
    لطفاً کلید را نگه دارید.
  • 2.جَعَلَ اللهُ الرَّحْمَةَ مِئَةَ جُزْءٍ، فَأَمْسَكَ عِنْدَهُ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ جُزْءاً وَ أَنْزَلَ فِي الأَرْضِ جُزْءاً وَاحِداً، فَمِنْ ذَلِكَ الجُزْءِ يَتَرَاحَمُ الخَلْقُ.
    خداوند رحمت را صد جزء قرار داد، سپس نود و نه جزء را نزد خودش نگه داشت و یک جزء را در زمین نازل کرد، پس از آن جزء مردم به هم مهربانی می‌کنند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان