خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرمانده
[اسم]
أَمِير
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أُمَرَاء]
1
فرمانده
1.العَدْلُ حَسَنٌ وَلَكِنْ فِي الأُمَرَاءِ أَحْسَنُ.
عدالت نیکو است، ولی در فرماندهان نیکوتر است.
2.كَانَ أَمِيرٌ كَبِير فِي لُبْنَان.
او فرمانده بزرگی در لبنان بود.
کلمات نزدیک
اعتقد
أحسن
نقود
مكرم
لا شكر على واجب
انتباه
طازج
تعويض
تلوين
أراد
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان