خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . آناناس
[اسم]
أَنَانَاس
قابل شمارش
مذکر
1
آناناس
1.أَنَا قَطَعْتُ الأَنَانَاس.
من آناناس را خرد کردم.
کلمات نزدیک
فراولة
ليمون
برتقال
طماطمة
كمثرى
بطيخ
جريب فروت
ليمون حامض
خوخ
مشمش
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان