خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اختراع کردن
[فعل]
اِخْتَرَعَ
فعل گذرا
1
اختراع کردن
1.اِخْتَرَعَ وَ كَمَّلَ إِدِيسُون أَكْثَرَ مِنْ أَلْفِ إِخْتِرَاعٍ مُهِمٍّ.
ادیسون بیشتر از هزار اختراع مهم اختراع کرد.
2.مَنْ إِخْتَرَعَ مِصْبَاحَ الكَهْرَبَاء؟
چهکسی لامپ الکتریکی را اختراع کرد؟
کلمات نزدیک
آلة طباعة
آلة
نوم
نشيط
مزدحم
أحسن عملا
أداة
بضاعة
تمثال
رئيسي
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان