خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . استقرار یافتن
[فعل]
اِسْتَقَرَّ
فعل ناگذر
1
استقرار یافتن
مستقر شدن، به ثبات رسیدن
1.سَقَطَ الحَجَرُ فِي المَسْبَحِ وَ اِسْتَقَرَّ فِي قَعْرِهِ.
سنگ به داخل استخر افتاد و در ته آن مستقر شد.
2.هَلْ اِسْتَقَرَّتِ الأَوضَاع فِي سُورِيَا؟
آیا شرایط در سوریه به ثبات رسیدهاست؟
کلمات نزدیک
استقبل
اختار
انبعث
استعان
وقاية
أشعل
تجلى
استوى
أصلح
محاربة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان