[فعل]

أَشْعَلَ

فعل گذرا

1 شعله‌ور کردن

  • 1.مَعَ حُلُول الظَّلَام نُشْعَلُ نَارَ المُخَيَّم، وَ نَرْقُصُ حَولَهَا.
    با آمدن تاریکی آتش اردوگاه را شعله‌ور می‌کنیم و دور آن می‌رقصیم.
  • 2.هُمْ أَشْعَلُوا النَّارَ حَتَّى ذَابَ النُّحَاسُ.
    آنان آتش را شعله‌ور کردند تا مس ذوب شد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان