خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناگزیر شدن
[فعل]
اِضْطَرَّ
فعل ناگذر
1
ناگزیر شدن
مجبور کردن
1.العَمَلُ يَضْطَرُّهُ إِلَى التَّأَخُّرِ فِي العَودَةِ.
کار او را مجبور به تأخیر در بازگشت کرد.
2.تُضْطَرُّ إِلَى الكِذْبِ عِدَّةَ مَرَّاتٍ.
بارها ناگزیر به دروغگفتن میشوی.
کلمات نزدیک
أقنع
قفا
كلم
طوبى
سديد
إطار
إطار إحتياطي
تبين
عدة
خطة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان