1 . تمام شدن
[فعل]

اِنْتَهَى

فعل گذرا

1 تمام شدن به پایان رسیدن

  • 1.اِنْتَهَى الفِلْمُ.
    فیلم تمام شد.
  • 2.يَبْدَأُ بِنَقْرِ بَقَايَا الطَّعَامِ مِنْ فَمِهِ، وَ بَعْدَ أَنْ يَنْتَهِي مِنْ عَمَلِهِ، يَخْرُجُ بِسَلَامَةٍ.
    شروع به نوک‌زدن باقی‌مانده‌های غذا از دهانش می‌کند، و بعد از اینکه کارش تمام شد، به سلامت بیرون می‌آید.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان