خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خاک
[اسم]
تُرَاب
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَتْرِبَة]
1
خاک
1.الأَرَاضِي الزِّرَاعِيَّة لَهَا تُرْبَة خَصِبَة.
زمینهای کشاورزی خاک حاصلخیزی دارند.
2.كَانَ يَلْعَبُ بِالتُّرَاب.
داشت با خاک بازی میکرد.
کلمات نزدیک
غض النظر
تدقيق
رحلة
حرارة
تشاؤم
هبط
أكمل
شبع
تباعد
تكاسل
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان