1 . پیشرفت 2 . به پیش آمدن
[اسم]

تَقَدُّم

قابل شمارش مذکر
[جمع: تَقَدُّمَات]

1 پیشرفت

  • 1.إِنَّ تَقَدُّمَ كُل شَخْص فِي حَيَاتِهِ يَعْتَمِدُ فَقَط عَلَى نَفْسِهِ.
    پیشرفت هر شخص در زندگی‌اش تنها به خودش بستگی دارد.
  • 2.إِنَّنَا نُحَقِّقُ تَقَدُّماً بَطِيئاً وَلَكِنَّهُ ثَابِت.
    ما در حال پیشرفت آهسته اما مداوم هستیم.
[فعل]

تَقَدَّمَ

فعل گذرا و ناگذر

1 به پیش آمدن جلو افتادن، پیشرفت کردن

  • 1.تَقَدَّمَ الطِبُّ كَثِيراً.
    پزشکی بسیار پیشرفت کرده‌است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان