خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . پچپچ کردن
[فعل]
تَهَامَسَ
فعل ناگذر
1
پچپچ کردن
1.بَدَأَ القَومُ يَتَهَامَسُونَ: "إِنَّ الصَّنَمَ لَا يَتَكَلَّم."
مردم شروع به پچپچ کردند: "قطعاً بت سخن نمیگوید."
2.مَتَى كُنْتُ فِي المَطْبَخِ، تَهَامَسَ الرَّجُلَان.
وقتی من در آشپزخانه بودم، آن دو مرد پچپچ کردند.
کلمات نزدیک
حنيف
شعيرة
قربان
نقش
علق
سدى
إقامة الوجه
آلم
اشتاق
تعبد
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان