Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . به درد آوردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
آلَمَ
فعل ناگذر
1
به درد آوردن
درد کردن
1.رِجْلِي تُؤْلِمُنِي.
پایم درد میکند.
2.قَالَ صَدِيقِي: "جُرْحُ رُكْبَتِي تُؤْلِمُنِي."
دوستم گفت: "زخم زانویم درد میکند."
کلمات نزدیک
إقامة الوجه
سدى
تهامس
حنيف
شعيرة
اشتاق
تعبد
زار
لجأ
قمة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان