Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . دیدار کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
زَارَ
فعل گذرا
1
دیدار کردن
بازدید کردن
1.أُرِيدُ أَنْ أَزُورَ هَذِهِ الأَمَاكِن.
من میخواهیم از این مکانها بازدید کنم.
2.زُرْنَا مَدِينَة شِيرَاز مُنْذُ ثَلَاثَة أَشْهُر.
ما سه ماه پیش از شهر شیراز بازدید کردیم.
3.مَتَى تَزُورُونَنَا؟
چهزمانی به دیدار ما میآیید؟
کلمات نزدیک
تعبد
اشتاق
آلم
إقامة الوجه
سدى
لجأ
قمة
سعي
مشهد
رمي الجمرات
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان