Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . قله
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
قِمَّة
قابل شمارش
مونث
[جمع: قِمَم]
1
قله
1.أَنَا أَتَذَكَّرُ جَبَلَ النُّورِ الَّذِي كَانَ النَّبِي يَتَعَبَّدُ فِي غَارِ حِرَاءٍ الوَاقِعِ فِي قِمَّتِهِ.
من به یاد میآورم کوه نور را که پیامبر در غار حرا که در قله آن قرار دارد، عبادت میکرد.
2.غَطَّى الثَّلْجُ قِمَّةَ الجَبَلِ.
برف، قله کوه را پوشاندهاست.
کلمات نزدیک
لجأ
زار
تعبد
اشتاق
آلم
سعي
مشهد
رمي الجمرات
أماه
بنيتي
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان