[اسم]

قِمَّة

قابل شمارش مونث
[جمع: قِمَم]

1 قله

  • 1.أَنَا أَتَذَكَّرُ جَبَلَ النُّورِ الَّذِي كَانَ النَّبِي يَتَعَبَّدُ فِي غَارِ حِرَاءٍ الوَاقِعِ فِي قِمَّتِهِ.
    من به یاد می‌آورم کوه نور را که پیامبر در غار حرا که در قله آن قرار دارد، عبادت می‌کرد.
  • 2.غَطَّى الثَّلْجُ قِمَّةَ الجَبَلِ.
    برف، قله کوه را پوشانده‌است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان