خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توقف کردن
[فعل]
تَوَقَّفَ
فعل ناگذر
1
توقف کردن
ایستادن
1.تَوَقَّفَتِ السَّيَّارَةُ لِكَي أُنْزِلَ.
ماشین توقف کرد تا من پیاده شوم.
2.لَا تَتَوَقَّفْ هُنَا.
اینجا توقف نکنید.
کلمات نزدیک
سحب
دماغ
وجه
مرفق
عنق
بدأ
صنع
أعطى
منتصف العمر
كبار
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان