1 . توقف کردن
[فعل]

تَوَقَّفَ

فعل ناگذر

1 توقف کردن ایستادن

  • 1.تَوَقَّفَتِ السَّيَّارَةُ لِكَي أُنْزِلَ.
    ماشین توقف کرد تا من پیاده شوم.
  • 2.لَا تَتَوَقَّفْ هُنَا.
    اینجا توقف نکنید.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان