خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بال
[اسم]
جَنَاح
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَجْنِحَة]
1
بال
1.فَتَحَ الطَّائِرُ جَنَاحَيْهِ وَ طَارَ.
پرنده دو بال خود را باز کرد و پرواز کرد.
2.يُوجَد مُشْكِلٌ فِي جَنَاحِ الطَّائِرَة!
بال هواپیما مشکل دارد!
کلمات نزدیک
طائرة مروحية
مخرج طوارئ
مطار
سكة الحديد
آلة بيع التذاكر
سترة النجاة
قمرة القيادة
صف
نافذة
طائرة شراعية
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان