خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . خدمت کردن
[فعل]
خَدَمَ
فعل گذرا
1
خدمت کردن
1.الإِيرَانِيُون خَدَمُوا اللُّغَة العَرَبِيَّة كَثِيراً.
ایرانیان به زبان عربی بسیار خدمت کردند.
2.تُحِبُّ فَاطِمَة أَنْ تَخْدِمَ جَارَتَهَا العَجُوز.
فاطمه دوست دارد به همسایه سالخوردهاش خدمت کند.
3.خَدَمَهُ خَدَمَات كَثِيرَة.
به او بسیار خدمت کرد.
کلمات نزدیک
جعل
أيضا
مثل
مراجعة
سنة دراسية
عالمية
عالمين
كأن
كتم
مبين
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان