1 . رفتن
[اسم]

ذَهَاب

قابل شمارش مذکر

1 رفتن

  • 1.أَنَا لَيْسَ لَدَيَّ مُشْكِلَة فِي ذَهَابِكَ.
    من با رفتن شما مشکلی ندارم.
  • 2.عَلَىَّ الذَّهَابُ لِصُنْعِهَا.
    باید بروم تا آن را درست کنم.
  • 3.عَلَيْنَا الذَّهَابُ إِلَى قَرْيَتِنَا لِزِيَارَة وَالِدَيْنَا.
    ما باید برای دیدار پدر و مادرمان به روستای خود برویم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان