1 . تصحیح کردن
[فعل]

صَحَّحَ

فعل گذرا

1 تصحیح کردن برطرف کردن

  • 1.عَالَجَ الطَّبِيبُ المَرِيضَ وَ صَحَّحَ مَرَضَهُ.
    پزشک، بیمار را معالجه و بیماری‌اش را برطرف کرد.
  • 2.مَنَحَ ثَرْوَتَهُ لِشِرَاءِ الجَوَائِزِ الذَّهَبِيَّةِ لِكَي يُصَحِّحَ خَطَأَهُ.
    ثروت خود را برای خرید جوایز طلایی بخشید تا اشتباه خود را تصحیح کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان