خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تصحیح کردن
[فعل]
صَحَّحَ
فعل گذرا
1
تصحیح کردن
برطرف کردن
1.عَالَجَ الطَّبِيبُ المَرِيضَ وَ صَحَّحَ مَرَضَهُ.
پزشک، بیمار را معالجه و بیماریاش را برطرف کرد.
2.مَنَحَ ثَرْوَتَهُ لِشِرَاءِ الجَوَائِزِ الذَّهَبِيَّةِ لِكَي يُصَحِّحَ خَطَأَهُ.
ثروت خود را برای خرید جوایز طلایی بخشید تا اشتباه خود را تصحیح کند.
کلمات نزدیک
قناة بنما
منجم
صالحة للزراعة
تم
تقنية
صبي
شعير
دؤوب
حدد
جلب شعيرة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان