خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . برخورد کردن
[فعل]
صَدَمَ
فعل گذرا
1
برخورد کردن
1.أَ لَسْتَ أَنْتَ الرَّجُل الَّذِي صَدَمَ تِلْكَ المَرْأَة بِسَيَّارَتِك؟!
آیا شما همان مردی نیستید که با ماشین خود به آن خانم برخورد کرد؟!
2.أَنَا آسِف لِأَنَّهُ صَدَمَ أولَئِكَ النَّاس بِالدَرَّاجَة نَارِيَّة.
من متأسفم، که او با موتور سیکلت به آن افراد برخورد کردهاست.
3.اِقْتَرَبَتْ مِنْهُ الحَافِلَة وَ صَدَمَتْهُ.
اتوبوس به او نزدیک شد و به او برخورد کرد.
کلمات نزدیک
شقاوة
سير
صحيفة
ستر
رقد
قبح
لقد
لم
مرور
ممر المشاة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان