Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . روزنامه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
صَحِيفَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: صُحُف]
1
روزنامه
1.أَخِي اِشْتَرَى لَنَا كُل تِلْكَ الصُّحُف.
برادرم تمام آن روزنامهها را برای ما خرید.
2.لِمَاذَا مَزَّقْتَ تِلْكَ الصَّحِيفَة؟
چرا آن روزنامه را پاره کردی؟
3.هَلْ تَقْرَأُ الصَّحِيفَة؟
آیا روزنامه میخوانید؟
کلمات نزدیک
ستر
رقد
تصادم
تالي
بكاء
سير
شقاوة
صدم
قبح
لقد
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان