Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . گریه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
بُكَاء
غیرقابل شمارش
مذکر
1
گریه
گریستن
1.صَوتُ بُكَاءِ الأَطْفَال يُزْعِجُنِي.
صدای گریه کودکان مرا آزار میدهد.
2.هُوَ فَجْأَةً بَدَأَ بِالْبُكُاءِ.
او ناگهان شروع به گریستن کرد.
کلمات نزدیک
أنصح
اقترب
أسوة
إدارة المرور
كتابة
تالي
تصادم
رقد
ستر
صحيفة
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان