[فعل]

تَصَادَمَ

فعل ناگذر

1 تصادف کردن برخورد ‌کردن

  • 1.فِي الأُسْبُوعِ المَاضِي، تَصَادَمَ صَدِيقِي بِحَافِلَة.
    هفته گذشته دوستم با یک اتوبوس تصادف کرد.
  • 2.هُوَ تَصَادَمَ بِالسَّيَّارَة وَ مَاتَ مَعَ الأَسَف.
    او با یک ماشین تصادف کرد و متأسفانه درگذشت.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان