1 . طواف کردن
[فعل]

طَافَ

فعل گذرا و ناگذر

1 طواف کردن

  • 1.فَطَافَ مُحَمَّد وَ لَمَّا وَصَلَ إِلَى الحَجَرِ لَمْ يَقْدِرْ أَنْ يَسْتَلِمَهُ لِكَثْرَةِ الإِزْدِحَامِ.
    پس محمد طواف کرد و وقتی به سنگ رسید، به‌خاطر زیادی و ازدحام جمعیت نتوانست آن را مسح کند.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان