خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ناتوان شدن
[فعل]
عَجَزَ
فعل ناگذر
1
ناتوان شدن
1.عَجَزَ المَرِيضُ فَرَقَدَ فِي المُسْتَشْفَى.
بیمار ناتوان شد، پس در بیمارستان بستری شد.
2.مَتَى أَنْتَ عَجَزْتَ وَ أَنَا مَا فَهِمْتُ؟
کی شما ناتوان شدید و من نفهمیدم؟
3.هُوَ خَسِرَ مَالَهُ وَ عَجَزَ.
او مال خود را از دست داد و ناتوان شد.
کلمات نزدیک
عدو
رجاء
راحم
ذهاب
تعجب
غضبان
قاطع الرحم
كشف
مخزن
أداء
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان