خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . چشم
2 . چشمه
3 . تعیین کردن
[اسم]
عَيْن
قابل شمارش
مونث
[جمع: عُيُون]
1
چشم
1.لِمَاذَا لَا تَنْظُر فِي عَيْنَيَّ؟
چرا به چشمانم نگاه نمیکنی؟
2.يُزْعِجُنِي الأَلَمُ الَّذِي فِي عَيْنَيَّ.
درد چشمهایم آزارم میدهد.
2
چشمه
1.اِلْتَقَطْتُ هَذِهِ الصُّورَة بِجَانِب أَجْمَل عَيْن فِي العَالَمِ.
این عکس را من در کنار زیباترین چشمه جهان گرفتم.
2.هَلْ تُحِبُّ أَنْ نَذْهَب جَنْبَ العَيْن؟
آیا دوست داری به کنار چشمه برویم؟
[فعل]
عَيَّنَ
فعل گذرا
1
تعیین کردن
انتخاب کردن
1.عيِّنِ الجَوَابَ الصّحِيحَ.
پاسخ درست را تعیین کنید.
2.عَيَّنَنِي المُدَرِّبُ حَكَماً.
مربی من را بهعنوان داور انتخاب کرد.
کلمات نزدیک
أنف
كولومبيا
جامايكا
هندوراس
هايتي
أذن
فم
سن
شفة
شعر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان