خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جوجه
[اسم]
فَرْخ
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَفْرَاخ]
1
جوجه
1.ذَاتَ يَومٍ لَاحَظَ المُزَارِعُ أَنَّ عَدَدَ أَفْرَاخِ الطُّيُورِ يَنْقُصُ تَدْرِيجِيّاً!
یک روز کشاورز ملاحظه کرد که تعداد جوجههای پرندگان بهتدریج کم میشود!
2.سَبَبُ حُزْنِي هُوَ أَنَّنِي فَقَدْتُ الفِرَاخَ.
دلیل ناراحتی من این است که جوجهها را گم کردم.
3.هَلْ يَسْتَطِيعُ الفَرْخُ أَنْ يَسْبَحَ؟
آیا جوجه میتواند شنا کند؟
کلمات نزدیک
طائر
ألا
حاجة
حطب
جلب
هجم
يئس
نا
سمكة حجرية
كاتب
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان