خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نهال
[اسم]
فَسِيلَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: فَسَائِل]
1
نهال
1.شَاهَدْتُ فَلَّاحاً عَجُوزاً كَانَ يَغْرِسُ فَسِيلَةَ جَوزٍ.
کشاورز پیری را دیدم که نهال گردویی میکاشت.
کلمات نزدیک
غليظ القلب
عودة
رداء
حضن
انفض
لان
ما أسرع
معزز
يافع
حظ
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان