خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . باز کردن
[فعل]
فَكَّ
فعل گذرا
1
باز کردن
رها کردن، آزاد کردن
1.إِنَّ أَبِي كَانَ سَيِّدَ قَومِهِ، يَفُكُّ الأَسِيرَ وَ يَحْفَظُ الجَارَ وَ يَحْمِي الأَهْلَ و العِرْضَ.
پدرم سرور قومش بود، اسیران را آزاد میکرد، همسایگان را نگاهبانی میکرد، و از خانواده و آبرو حمایت میکرد.
کلمات نزدیک
ضاع
صفي
شديدة
سلام
سابق
مضر
مكرمة
أعان
مكروب
أسر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان