خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رهبر
[اسم]
قَائِد
قابل شمارش
مذکر
[جمع: قَادَة]
1
رهبر
فرمانده
1.أَمَرَ القَائِدُ الجَيْشَ بِالْهُجُومِ.
فرمانده به ارتش دستور حمله داد.
2.أَنَا أَعْرِفُهُ. هُوَ قَائِدُ الجَيْشِ الأَلْمَانِي.
من او را میشناسم. او فرمانده ارتش آلمان است.
کلمات نزدیک
حبل
حميم
نزول
محيط أطلسي
لاحظ
حرية
أتقى
احتفاظ
إساءة
أشرك
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان