خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . (یک دانه) گندم
[اسم]
قَمْحَة
قابل شمارش
مونث
[جمع: قمحات]
1
(یک دانه) گندم
1.إِنَّهُ يَطْبَخُ طَعَاماً لَذِيذاً بِالْقَمْحَة.
او با گندم غذای لذیذ درست میکند.
2.رَأَيْتُ قَمْحَة عَلَى المَائِدَة!
یک دانه گندم بر روی سفره دیدم!
کلمات نزدیک
صويا
زيت
مكرونة
خبز
أرز
شوفان
بنجر السكر
قصب السكر
زيت بذور اللفت
زيت عباد الشمس
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان