خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شانه
[اسم]
كَتِفْ
قابل شمارش
مذکر
[جمع: الأَكْتَافْ]
1
شانه
1.عَلَّقَ الفَأْسَ عَلَى كَتِفِهِ وَ تَرَكَ المَعْبَدَ.
تبر را بر شانه آن آویزان کرد و پرستشگاه را ترک کرد.
2.هُنَاكَ أَلَمٌ شَدِيدٌ فِي كَتِفِي.
شانهام بهشدت درد میکند.
کلمات نزدیک
كوع
صدر
ثدي
سرة
بطن
حلمة الثدي
رقبة
أسفل
مؤخرة العنق
ظهر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان