1 . آشکار کردن
[فعل]

كَشَفَ

فعل گذرا

1 آشکار کردن نمایان کردن

  • 1.العِلْمُ وَ المَالُ يَسْتُرَانِ كُلَّ عَيْبٍ وَ الجَهْلُ وَ الفَقْرُ يَكْشِفَانِ كُلَّ عَيْبٍ.
    علم و مال هر عیبى را می‌پوشانند و جهل و فقر هر عیبى را نمایان می‌کنند.
  • 2.كَيْفَ اِسْتَطَعْتَ أَنْ تَكْشِفَ سِرَّهُ؟!
    چگونه توانستید راز او را آشکار کنید؟!
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان