خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ملاحظه کردن
[فعل]
لَاحَظَ
فعل گذرا
1
ملاحظه کردن
نگاه کردن
1.وَقَفَتِ المُعَلِّمَةُ تُلَاحِظُ التَّلَامِيذَ.
معلم ایستاده بود و به دانشآموزان نگاه میکرد.
2.يُلَاحِظُ النَّاسُ غَيْمَةً سَودَاءَ عَظِيمَةً وَ رَعْداً وَ بَرْقاً وَ رِيَاحاً قَوِيَّةً.
مردم ابری سیاه بزرگ و رعدوبرقی و بادهایی قوی را ملاحظه میکنند.
کلمات نزدیک
سنوي
سمى
حير
تعرف
تساقط
محيط أطلسي
نزول
حميم
حبل
قائد
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان