1 . لیمو
[اسم]

لَيْمُون

غیرقابل شمارش مذکر

1 لیمو

  • 1.أَنْتَ أُصِبْتَ بِالزُّكَام وَجِبُ أَنْ تَأْكُلَ لَيْمُون.
    تو مریض شدی باید لیمو بخوری.
  • 2.يُمْكِنُ تَعْوِيضُ هَذَا النَّقْصِ فِي التَّغْذِيَةِ بِتَنَاوُلِ عَصِيرِ اللَّيْمُونِ أَو عَصِيرِ البُرْتُقَالِ.
    این کمبود تغذیه با مصرف آب‌لیمو یا آب‌پرتقال قابل جبران است.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان