خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نوک زدن
[فعل]
نَقَرَ
فعل گذرا
1
نوک زدن
1.طَائِرٌ يَنْقُرُ جِذْعَ الشَّجَرَةِ بِمِنْقَارِهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ فِي الثَّانِيَةِ عَلَى الأَقَلِّ.
پرندهای است که تنه درخت را با نوکش دستکم ده بار در ثانیه میزند.
2.نَقَرَ الدَّجَاجُ عَلَى تِلْكَ البَذْرَة.
مرغ به آن دانه نوک زد.
کلمات نزدیک
نسيج
منتصف
زقزاق
انتهى
أحدث
قفزة
غشاء
طنين
نقار الخشب
صاحب
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان