خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . ککومک
[اسم]
نَمَش
غیرقابل شمارش
مذکر
1
ککومک
مترادف و متضاد
نَمْشَاء
1.كَانَ هُنَاكَ نَمَش فِي بُشْرَتِهَا.
او روی پوستش ککومک داشت.
کلمات نزدیک
تجعد
غمازة
ذقن
خد
حدقة
لسان
منخر
صدغ
ذراع
يد
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان