Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . زبان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
لِسَان
قابل شمارش
مذکر
[جمع: أَلْسِنَة]
1
زبان
1.الرَّجُلُ الحَكِيمُ لَهُ لِسَانٌ قَصِيرٌ.
یک انسان خردمند زبان کوتاهی دارد.
2.عَضَّتْ فَاطِمَةُ لِسَانَهَا أَثْنَاءَ الأَكْل.
فاطمه زبانش را در حین غذا خوردن گاز گرفت.
کلمات نزدیک
نمش
تجعد
غمازة
ذقن
خد
منخر
صدغ
ذراع
يد
ساق
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان