خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بیش از حد توقع داشتن
[فعل]
überfordern
/yːbɐˈfɔʁdɐn/
فعل گذرا
[گذشته: überforderte]
[گذشته: überforderte]
[گذشته کامل: überfordert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
بیش از حد توقع داشتن
بیش از حد انتظار داشتن
مترادف و متضاد
überbelasten
unterfordern
jemanden/sich überfordern
بیش از حد از کسی/خود توقع [انتظار] داشتن
1. Der Lehrer hat die Schüler mit dem Aufsatzthema überfordert.
1. معلم از دانشآموزان در موضوع انشاء بیش از حد انتظار داشت.
2. Wir wollen sie nicht überfordern.
2. ما نمیخواهیم توقع بیش از حد از او داشته باشیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
überflüssig
überflügeln
überflutung
überfluten
überfluss
überforderung
überfragen
überfremden
überfrieren
überfällig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان