خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نوع
2 . روش
[اسم]
die Art
/aːʁt/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Arten]
[ملکی: Art]
1
نوع
گونه، شکل
1.Diese art von dingen ist deine Aufgabe.
1. این نوع چیزها وظیفه تو هستند.
2.Im Zoo haben sie 34 verschiedene Arten von Vögeln.
2. در باغ وحش آنها 34 گونه متفاوت پرنده دارند.
3.In was für einer art von Geschäft sind die tätig?
3. آنها در چه نوع کسب و کاری فعال هستند؟
2
روش
راه
1.Man kann auf unterschiedliche Art und Weise ein Fest feiern.
1. آدم میتواند از روشها و راه های متفاوتی یک عید را جشن بگیرد.
2.Seine Art gefällt mir nicht.
2. از روش او خوشم نمیآید.
تصاویر
کلمات نزدیک
arsch
arroganz
arrogant
arrest
arrangieren
arterie
artig
artikel
artillerie
artischocke
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان