خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تمامشدن
[فعل]
ausklingen
/aʊ̯sˈklɪŋən/
فعل ناگذر
[گذشته: klang aus]
[گذشته: klang aus]
[گذشته کامل: ausgeklungen]
[فعل کمکی: sein ]
صرف فعل
1
تمامشدن
پایان یافتن
1.Der Roman klingt mit einem Appell an die Leser aus.
1. رمان با درخواستی از نویسندگان تمام شد.
2.Der Tag war harmonisch ausgeklungen.
2. روز بیدغدغه تمام شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
ausgrenzen
auschecken
ausbildungsgang
auszählen
auszugsweise
ausprobieren
austauschprogramm
ausüben
authentisch
autismus
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان