خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امتحان کردن
[فعل]
ausprobieren
/aʊ̯spʀoˈbiːʀən/
فعل گذرا
[گذشته: probierte aus]
[گذشته: probierte aus]
[گذشته کامل: ausprobiert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
امتحان کردن
آزمودن
1.Er ging nach Hause, um sein neues Computerspiel auszuprobieren.
1. او به خانه رفت تا بازی جدید کامپیوتریاش را امتحان کند.
2.Es erfordert Mut, neue Dinge auszuprobieren.
2. او به شهامت نیاز دارد تا چیزهای جدید را امتحان کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
ausklingen
ausgrenzen
auschecken
ausbildungsgang
auszählen
austauschprogramm
ausüben
authentisch
autismus
autist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان