خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . کارآموز
[اسم]
der Auszubildender
/ˈaʊ̯sʦuˌbɪldn̩də/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Auszubildende(n)]
[ملکی: Auszubildenden]
[مونث: Auszubildende]
1
کارآموز
1.Er ist ab März Auszubildender der Firma xy.
1. او از ماه مارس کارآموز شرکت xy است.
2.In diesem Betrieb gibt es zwei Auszubildende.
2. در این موسسه دو کارآموز حضور دارند.
تصاویر
کلمات نزدیک
auszubildende
ausziehen
ausziehcouch
auszeit
auszeichnung
auszug
auszugsweise
auszählen
ausbildungsgang
auschecken
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان